گذر
راه که می رفتم، سلام و ارادت بود که نثار من می شد. پیر و جوون دست به
سینه سر خم می کردند. عزت بود و احترام. صدقه سری حجی که پارسال با خانم
جان رفته بودم شده بودم حاج یوسف. یه بازار بود و یه حاج یوسف. اهالی و
کاسب های محل روی من حساب می کردند. حرفم اعتبار داشت و دست نوشته ام نعوذ
بالله وحی منزل بود. دستم به کار خیر بود. جهیزیه و ایتام و موسسات خیریه و
امثال این ها رو رد نمی کردم.
اسکریپت سیستم وبلاگدهی وطن بلاگ نسخه پایدار 4.1
نظرات این مطلب
تعداد صفحات : 18
درباره ما
اطلاعات کاربری
خبر نامه
چت باکس
پیوندهای روزانه
آمار سایت
کدهای اختصاصی